توقع ...
پرگار دلت شعاع عقل محدودی دارد ...
توقع نداشته باش صاحب بزرگترین محیط باشی...
پرگار دلت شعاع عقل محدودی دارد ...
توقع نداشته باش صاحب بزرگترین محیط باشی...
هیچ وقت دایره ای دور خودت نکش که روزی حسرت مرکز نبودنش را بکشی ...
پرگار بودن جرم نیست، دایره کشیدن هم نه ...
مهم مرکزیست که برای دایره انتخاب می کنی، مهم شعاعیست که توقع داری ...
گاهی دلت مرکز را اشتباه می کند و گاهی عقلت حد توقعش را ...
ذات دایره بسته بودن است،
بر محیطش که قدم می گذاری باید سرگردانی و دور خود چرخیدنش را هم قبول کنی ...
سرگردانی قانون یک محیط بسته است
بسیار پرگار بودم،
بسیار دایره کشیدم،
اما هر بار که دایره ای را می بستم نگران می شدم ...
دایره که بسته شد دیگر گریزی برای مرکز نیست، خوش شانس باشی شعاعش آنقدر زیاد باشد که احساس خفگی نکنی،
اما اگر بخت یارت نباشد ...!!
دایره های رفاقتت را دور مرکز دلت هرگز نبند ...
بگذار این دل، وقت تنگی دایره ها، راهی برای نفس کشیدن داشته باشد