پرنده عشق ...
مگذار در حسرت آسمانی شدن بماند
دلت را به نام دیگری سند مزن ...
سند، بیامضای مالک رسمی نمیشود
مختصات هر نقطه را به مبدأش میسنجند...
دور یا نزدیک...
مبدأ مختصات دلت را فراموش نکن
پرگاری که شأن خود را قدر نداند،
حریم هیچ دلی را هم حفظ نمیکند ...
هر پرگاری ارزش دایره انداختن بر دلت را ندارد
دلت هر جایی که لغزید،
یادت باشد همیشه دست بیمنتی هست که دلت را نگه دارد ...
دست دلت را به سمتــش دراز کن
هر دلی، زیباییهایی دارد در کنار زشتیهایی ...
مراقب باش حسد و کینه،
چشم زیبابینت را کور نکند
پرگاری که خودش خوب را شناخته باشد،
میداند هر دلی ارزش دایره کشیدن ندارد ...
برای خودت شأنی قائل باش
گاهی محیط دایرههای دور دلت را تنگ میکند ...
خودت را نباز، امیدوار باش ...
در پس هر تنگی، گشایشی هست
پرگارهای تهمت،
دل را فقط زخمی میکنند، نقشی نمی کشند،
زخمهایی عمیق و بیمرهم ...
زخمی نزن که وقت پشیمانی نتوانی مرهمش باشی
بعضی پرگارها، فقط شکلی از یک پرگارند،
جوهری ندارند ...
پرگارهای بیوجود، تنها توهمی از یک دایره را میکشند ...
دلت را اسیر دایرههای خیالی نکن